برای تو می نویسم که مدتهاس نیستی ..

 برای تو می نویسم که فراموشم کردی.

 زندگی می گذرد چون عابری از این گذر

 اما تو هیچوقت نمی گذری نه از من و نه از خاطر من.

 این را قلبی می گوید که تو را با تمام وجود باور دارد

و دوستت دارد

 اگر چه فراموشم کردی

اما صدائی از درون از ته قلبم فریاد می زند

که هر نفس من به اسم تو هست

 و این نفس توست که مرا زنده نگه داشته ...

 بر هر صفحه از قلبم نام تورا می نویسم

و فریاد می زنم همیشه به یاد تو خواهم بود

 حتی اگه گمان کنی از یادمرفتی هیچ نمی گویم

 زیرا که خدا آگاهست و من به خدا امیدوار.

سکوت می کنم اما درونم غوغائیست نا فرجام...

 بی تفاوتم می پنداری اما خبر نداری که در دلم چه میگذرد .

این که تو سالمی و خوشحال ..برای من بس است.

 برایت دعا می کنم آن هنگام که همه در خوابند

 و خداوند است که همیشه بیدار می ماند.

 قلبم را با این نوای سوزناک سوار بر تک ستاره زندگیم می کنم

 و با بغض و گریه می گویم

 مقصد گوشه قلب تو همیشه برایت دعا می کنم ...

همیشه با ماه و ستارگان از تو سخن می گویم ...

 همیشه از خدا می خواهم که مراقبت باشد...

 هیشه دلم را با یک عالم شبنم اشک

 که به روی گلبرگهای این گل سرخ

 نشسته برایت می فرستم...

 همیشه در دلم ازتو سخن می گویم